آرام روانشاد – ایران
کارگردان: اشتفان روزویتسکی
سال تولید: ۲۰۰۷
مدت زمان: ۱ ساعت و ۳۸ دقیقه
جوایز: جایزهٔ فیلم آلمانی برای بهترین بازیگر نقش دوم زن و اُسکار بهترین فیلم بینالمللی
خلاصهٔ داستان
سالامون سورُویچ از بزرگترین جاعلان شهر برلین که به زنبارگی و اعتیاد به الکل شهرت دارد، توسط نیروهای گشتاپو دستگیر و به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشود. پس از آن که نیروهای اساس متوجه هنرش در نقاشی میشوند، او را به اردوگاه زاکسنهاوزن منتقل میکنند که نسبت به دیگر اردوگاه ها از شرایط متفاوتی برخوردار است.
سالامون در شرایطی قرار میگیرد که میبایست برای حفظ جان خود و همبندیهایش تن به همکاری در عملیات مخفیانهای بهنام برنهارد بدهد. عملیاتی که برنامهریزی شده تا با جعل ارزهای کشورهای دشمن آلمان و تزریق آن به بازار جهانی و ایجاد بازار کاذب، اقتصاد متفقین را در هم بشکند.
سالامون مجبور به قبول این همکاری میشود و سرپرستی تیم جعل اسکناس را بر عهده میگیرد تا با این همکاری بتواند حداقل جان خود و همبندیهایش را تا مدتی در امان نگه دارد.
دربارهٔ فیلم
بدون شک اگر تاریخ را مرور کنیم، با تراژدیهای بیشماری مواجه خواهیم شد، اما اگر بخواهیم عمیقتر شویم و آنها را از فیلتری رد کنیم که در انتها به یک گزینه، بهعنوان وحشتناکترین خلاصه شود، شاید گزینهای که برایمان باقی میماند، چیزی نخواهد بود جز هولوکاست.
یازده میلیون انسان طی نسلکشی وحشتناکی جان خود را از دست دادند، آن هم بهخاطر مسئلهٔ احمقانهٔ نژادپرستی! مسئلهٔ احمقانهٔ تفاخر به خون و نژاد که هیتلر به بهانهٔ آن، مخوفترین نسلکشی طول تاریخ را بهراه انداخت. یهودیان بیگناهی که بهدلیل یهودی بودنشان توسط جانیان نازی دستگیر و با قطارهایی که مخصوص حمل حیوانات بود، گروهگروه بهسمت اردوگاههای مرگ فرستاده میشدند، در آنجا هم تا جایی که میتوانستند از آنها کار میکشیدند و در نهایت پس از آنکه رمقی برایشان نمیماند، سرنوشتشان به کورهها منتهی میشد. علاوه بر آن یازده میلیون، چیزی در حدود ۷۰ میلیون نفر در زمان جنگ کشته شدند؛ چیزی که در ظاهر فقط یک عدد است، اما اگر عمیقتر فکر کنیم، ۷۰ میلیون انسان بیآنکه بخواهند قربانی مسائل ایدئولوژیکی دیکتاتوری بزرگ شدند.
از آن زمان هفتاد و شش سال می گذرد و تاکنون فیلمها و مستندهای بسیاری در اینباره ساخته شدهاند که هر کدام به بخشی از اتفاقهای جنگ میپردازد. فیلمهایی همچون فهرست شیندلر، پیانیست، زندگی زیباست و…
یکی از فیلمهای خوب تاریخ سینما با موضوع هولوکاست که نگاه متفاوتی هم به ماجرا دارد، همین فیلم جاعلان است که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده و روایتگر داستان بزرگترین جاعل آلمان در اردوگاههای کار اجباری نازیها است. این ماجرا سالها بعد توسط آدولف بورگر، یکی از افرادی که در این جعل تاریخی دست داشت، تبدیل به کتاب شد و در سال ۲۰۰۷ به دست اشتفان روزویتسکی، کارگردان اهل اتریش در کشور آلمان، تبدیل به فیلم سینمایی «جاعلان» شد. نویسنده و کارگردان فیلم، اشتفان روزویتسکی، هنرمند اتریشیتبار، کار هنری خود را از سال ۱۹۹۶ آغاز کرده و نویسندگی بیشتر آثار خود را نیز بهعهده داشته است. از فیلمهای او میتوان به «تمپو»، «آناتومی»، «وارث»، «بیمار صفر» و «تله» اشاره کرد.
سالامون سورویچ که قمارباز قهاری است و سلطان جعل اسناد برلین، از پیچیدگیهای شخصیتی زیادی برخوردار است که در اجرای نقشش نیاز به ظرافت است و الحق که کارل مارکوویچ بهزیبایی و درستی تمام آن را اجرا کرد. سالومون اسمولیانف معروف به سورویچ است که از او بهعنوان سلطان جعل اروپا یاد میکنند. سورویچ میپذیرد که در قبال زندهماندن، اسکناس جعلی چاپ کند و چندان هم با این مسئله مشکلی ندارد، چرا که حفظ جان خود را به هر چیز دیگری ارجح میداند. از آنطرف، رفیق و دوست او، آدولف بورگر، معتقد است که باید جلوی نازیها ایستاد و به این کار که میتواند عواقب بسیار خطرناکی داشته باشد، دست نزنند. فیلم با محوریت قراردادن دو شخصیت سورویچ و بورگر و تقابل تفکر کاملاً متضاد آنها ساخته شده است. این دو شخصیت اصلی در طول فیلم و در حالیکه سایهٔ مرگ در یک قدمی آنهاست و بهخوبی میدانند نازیها با آنها شوخی ندارند، مدام با هم کلنجار میروند و همین، روایت فیلم را جذاب میکند.
شخصیتپردازی در فیلمنامه آنقدر درست و دقیق است که کوچکترین نقشهای فیلم هم به نظرمان جذاب میآیند. هیچ کاراکتر اضافه و بیهودهای در فیلم وجود ندارد. از لحظههای همکاری کاراکترها در جعل اسکناس تا لحظههایی که در سلولشان هستند، با بازیهایی بینظیر و سکانسهایی درخشان طرف هستیم.
دلیل اینکه معتقدم این فیلم با دیدگاهی متفاوت به هولوکاست نگاه میکند، این است که در اکثر فیلمهای مرتبط با این موضوع معمولاً از شرایط سخت یهودیان در اردوگاهها، و ظلم و ستمهایی که توسط اساس در حقشان میشد سخن میرود، ولی جاعلان اولین فیلمی است که نوعی همکاری را نشان میدهد، همکاری با نازیها برای حفظ جانشان. اما این بهظاهر همکاری، مانع نمیشود که تماشاچی ترسی را که در جان شخصیتهای فیلم موج میزند، حس نکند. این ترس نه بهخاطر صحنههای خشن آن، بلکه بهخاطر حقیقت این تراژدی است. فریاد و صدای رگبار اسلحه بهعنوان صدای پیشزمینه در سراسر فیلم به گوش میرسد. موسیقی اپرایی به فضای ترسناک فیلم حسوحال عجیبی میدهد و انتخاب این نوع موسیقی کاملاً با فضای فیلم همخوانی دارد.
فیلمبرداری و کارگردانی فیلم فوقالعاده است، فضاها و اتمسفر سکانسهای مختلف فیلم، نشان از تبحر فیلمبردار و کارگردانش دارد. ریتم فیلم برایتان خستهکننده نخواهد بود. خود داستان اصلی نیز که جعل ارز و اسناد است، آنقد در روند فیلم برایتان جذاب میشود که متوجه گذر زمان نخواهید شد.
در آخر باید گفت که این فیلم یکی از زیباترین فیلمهای مرتبط با هولوکاست است و قطعاً تجربهٔ دیدنش برایتان جذاب خواهد بود و برخلاف مابقی فیلمهایی که در این مورد ساخته شده، شما را غمگین نخواهد کرد و لحظات هیجانانگیزی را با تماشایش تجربه خواهید کرد.
این فیلم در کتابخانههای مترو ونکوور، از جمله ونکوور، وست ونکوور، نورث ونکوور و فریزر ولی موجود است و میتوانید آن را بهرایگان امانت بگیرید. همچنین میتوانید آن را در سرویسهای پخش آنلاین فیلم بخرید و تماشا کنید.
آرام روانشاد نویسندهٔ این مطلب، روزنامهنگار و مدیر کانال سینمایی اوتوپیاست. کانال سینمایی اوتوپیا به معرفی و نقد آثار برتر سینمای جهان میپردازد. همچنین در کنار سینما مطالبی در حوزهٔ فلسفه و ادبیات هم با مخاطب به اشتراک میگذارد. با پیوستن (Join) به این کانال به یک نشریهٔ سینمایی، هنری آنلاین در سطح بالا دسترسی پیدا خواهید کرد.